بچه عمع

ساخت وبلاگ
باز دو باره گفت نظرت مهم نیست من چیزی که بخوامو باید داشته باشم حالا به زور یا از راه نادرست مهم نیس.

نه خودتو اذیت کن نه منو خسته.

زورگو دیووووونهههه. فکر کرده من مظلوم بی زبونم. جد ابادتو که اوردم جلو چشات بعد میفهمی

+ نوشته شده در دوشنبه هشتم آبان ۱۳۹۶ساعت 12:20 توسط ادرینا |
بچه عمع...
ما را در سایت بچه عمع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samnaadrena بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 9:47

کتک زدن بچه فوضول مهمون خیلی لذت بخشه. زدن خود مهمونم بعضی وقتا لذت بخشه.

این مهمونه رو بزنم میزنه لهم میکنه.

+ نوشته شده در دوشنبه هشتم آبان ۱۳۹۶ساعت 18:44 توسط ادرینا |
بچه عمع...
ما را در سایت بچه عمع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samnaadrena بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 9:47

گچ دستمو تازه باز کرده بودم نباید بهش فشار میومد که اومد همه مچ دستم کبود شده دیشب از درد نخوابیدم .

خدا لعنتت کنه.

+ نوشته شده در سه شنبه نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 5:2 توسط ادرینا |
بچه عمع...
ما را در سایت بچه عمع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samnaadrena بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 9:47

اممم دیگه کمتر درباره خودم مینویسم یکم فدایت شوم ها رفته بود بالا برای همین همه پستا رو پاک کردم . بچه عمع...
ما را در سایت بچه عمع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samnaadrena بازدید : 67 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:26

در حال حاضر درحال خوردن یک لیوان اب انار گوارا هستم .هیچی از این خوشمزه تر نیستتتتتتتتتتتتت. بچه عمع...
ما را در سایت بچه عمع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samnaadrena بازدید : 42 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:26

آخه مگه میخواستم بمیرم که کار ام اومد جلو چشت  و فکر کردی از دستم دادی.خخخخخ هروقت نبودم بدون دارم یه بلائی  سر یکی  میارم دیگه.

باش مثله قبل .

بچه عمع...
ما را در سایت بچه عمع دنبال می کنید

برچسب : دیوانه, نویسنده : samnaadrena بازدید : 54 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:26

آقای محترم نمیدونم این همه محبت شما و ابراز احساساتون چه دلیلی داره .

فقط خودتونو باکامنت گذاشتن خسته میکنید هیچ کدوم ثبت نمیشه

بچه عمع...
ما را در سایت بچه عمع دنبال می کنید

برچسب : اخطار, نویسنده : samnaadrena بازدید : 53 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:26

پسرعمم دبستانیه اومده خونمون میگه اسم یه پیامبر بامعجزشو بگو

منم گفتم یه حضرتی بود اسمش عیسی بود یه چوب داشت میزد وسط دریا خشششک میشد.

پاشدن رفتن خونشون...

بچه عمع...
ما را در سایت بچه عمع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samnaadrena بازدید : 70 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:26